دل دیدنی های شهر سرب و سراب (272)
من دشت پر گل و گياه قالي را آن چنان سترون ديدم كه اگر همه ابرهاي آسمان هم بر آن ببارند ، آن ها نه مي رويند و نه مي بويند؛ زيرا آنان را كه پاي تحقير بر سرشان مي سايند، قدرت هر گونه رشد را از آنان مي ربايند.
من نعل اسبي را دیدم که به خاطر سستی میخی افتاد ، اسبی را که به خاطر نعلی افتاد ، سواری را که به خاطر اسبی افتاد ، مملكتي را كه به خاطر افتادن سرداري شكست خورد و نابود شد...
...و همه این ها به خاطر کسی بود که میخ را خوب نکوبیده بود!!
من هر " زيبا " را هماره " خوب " نديدم ؛ اما هر " خوب" را هميشه " زيبا" ديدم.
من هر انسان را شيفته بهشت ديدم ؛ اما هيچ كس نمي خواهد بميرد؛ در حالي كه براي رفتن به بهشت نخست بايد مرد!
من غم و اندوه را نه آفريده يزداني، كه پديده انساني ديدم. خـوش بـخـتـي تـنـهـا پـيـشـنـهـاد خـدا بـه انـسـان بـود.
ادامه دارد...
شفيعي مطهر
نظرات شما عزیزان:
موضوعات مرتبط: قطعه ادبي
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
وب نامه شفیعی
مطهر و
آدرس
modara.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.